اول از همه برام دست بزنید .....................................................................................
خوب حالا میدونی چرا دست زدی؟؟؟؟؟؟؟؟
وای بچه هاااااااا دیروز در کلاس فرانسه بالاترین نمره ی کلاس رو اوردم اصلا باورم نمیشد وقتی گفت الناز بالاترین نمره رو اورده...... یک لحظه احساس خرخونی بهم دست داد البته خب احساس بدی هم نبود...!!!!!!!!
تازه ۴ شنبه هم امتحان فاینال دارم ... برام دعا کنید ....
یکی از دوستام در موردم حرفهای خوبی زده بود از چند روز پیش تو نخ حرفهاشم اخه یک جمله اش اصلا من رو متحول کرد اره دیگه از اون روز همش از خودم میپرسم یعنی من این قدر خوب هستم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اره ترم جدید هم داره شروع میشه و من که اصلا حوصله ندارم برم چون میدونم ملیحه باز میخواد شروع کنه از رشته اش بد گفتن (اخه قرار بود منتقل بشه به یک رشته ی دیگه انتقالی بهش ندادن!!!!!! اون هم بد جوری عصبانیه!!!)
الان که دارم به تابستونی که گذشت فکر میکنم میبینم این تابستون فعالیت زیادی کردم (به صورت ادبی بخوام بگم یک جورهایی پربار بوده .... ای ول !!!!)
سلام.قبول میشی.با نمره ی ۸۷
سلام . چه خبر خوشحال کننده ای.
امیدوارم همیشه بالاترین نمره رو بیاری....
خوش باشی و سلامت
سلام الناز جون
برات دست زدم
و بعد بهت افرین گفتم
برای اهنگ بلاگ هم ادرسش اینه
همین جوری کپی پیست کن
br
embed
src="http://www.naghmeh.com/naghmehcard/MIDI/golegoldoon_siminghanem.mid"
hidden="false" autostart="true" loop="true" name="musicSound" mastersound
width="170" height="45"/body/html
/body
/html
سلام عزیزم ... مگه من غیر از اینجا کجا را دارم ؟؟ مگه من غیر از الناز کی را دارم ؟؟؟ هـــــــــــــا ؟؟؟ پس بدون همیشه میام عزیزم .
سلام خیلی عالی خیلی قشنگ به من هم سر بزن منتظرم
بعد از تو دیگر شعر گفتن با یاد تو مرا راضی نمی کند دیگر خاطراتت مرا سیری نمی دهد و دیگر خیال با تو بودن آرامم نمی کند من تو را می خواهم خودت را وجودت را که سر شار از غرور و محبت است کسی را می خواهم که دستان پر ز مهرش در سرمایی ترین زمستانهای تنهایی گرما بخش دستانم بود من وجود کسی را خواهانم که سخنانش برف یخ زده دلم را ذوب کرد و در آن چشمه زیستن را روانه ساخت آری !!!!!! من کسی را می طلبم که چگونه زیستن را به من آموخت و چگونه انتخاب کردن را.........
هنگامی که احساس پوچی مرا اسیر خود می ساخت احساس بیهودگی احساس نیستی احساس زنده بودن نه زندگی کردن تو و نگاه های آرامش بخشت روزنی در قلبم باز می کردید نمی دانم آیا چشمانم این ثانیه ها و روز های تلخ و شیرین را بار دیگر خواهد دید؟!! و آیا باز این دوستیها ادامه خواهد یافت؟!!
چشمانم اسیر قفسهای طلایی نگاه تو اند!!!.............
نمی دانم نگاه تو چه طور قفس ها را باز می کندو چشمانم را آزاد؟؟.......آیا چشمانم میلی به جدایی و آزادی خواهند داشت؟!!
از این بی حاصلی ها گریان می شوم گاهی!!!
سلام الناز جونم ممنونم که اومدی وبلاگم و از بچه ها حال منو پرسیدی..به خدا شرمنده ی تو و بقیه هستم امیدوارم جبران کنم..دوستار تو سارایی
تابستون من که گند بود!
سلام الناز خانم
پس شما هم قبول شدی
شما قبول نشی کی بشه؟؟؟
من برات دست نزدم
چون تازه اول بدبختی ته
متاسفم که انقدر رک حرف زدم
...
این چیزی رو که شما گفتین اولین بار برای دخترا ساخته شده بود.
درسته؟.
ولی در کل باحال بود
اااااااا.
نه ببخشید اشتباه شد.
اون نظر برای یه وبلاگ دیگه بود.
مطمئنم که قبول میشی.
ولی من اگه نمره اول میشدم خجالت میکشیدم به کسی بگم.
سلام الناز عزیز
وای این قالب جدید چقدر بهت میاد!!
مبارکه خیلی قشنگه
خبر خوشحال کننده ای بود. ایشالا توی همه مراحل زندگیت رتبه اول رو کسب کنی.
راستی منم قبل از اینکه مطلب رو بخونم مثل آدمای مونگل برات دست زدم که ناگهان با مامانم که چشماش از تعجب و اینکه پسر دست گلش توی اینترنت خل شده ۴ تا شده بود روبرو شدم. البته جای دست زدن هم داشت.
موفق باشی گلم
سلام. خوبی؟ به روز کردم . منظر قدم سبزت هستم
بابا فرانسه! بابا فاینال! بابا ترم جدید! بابا ملیحه! بابا تا بستون!
بابا بابا!!(من خل شدم؟!(بابا خل!))
سلام
به مبارکه ایول =D خوبه بابا بازم درس و دانشگاه شروع میشه اونوقته که آدم دلش میخواد یه چیزی بگه اما یه توصیه دوستانه دارم اونم اینه که دانشگاه اصولا خوبه و جای باحالی تنها ایرادی که داره و اگه اونو حل کنن خیلی خوب میشه اون درس خوندنش هست این بزرگترین ایرادش هست والا جایی بسیار و به غایت(حال می کنی ادبیات رو) با حال و اند مرام هست.
سلام الناز جان .. من آپم . منترم بیایی