اه امروز داشتم یک خیابان خلوت رو که پر از درخت های سرسبز بود رو پایین میامدم که در حال فکر کردن بودم انگار یک دفعه یاد خودم افتادم   چه طور بگم انگار واقعا دلم برای خودم تنگ شده بود نه برای خودم برای خودی که میخواستم باشم ولی نیستم  یادمه چند سال همیشه به خودم میگفتم که من چند سال دیگه این جوری هستم این جوری میشم اون جوری میشم همه به من فقط نگاه میکنند این موقعیت ها را خواهم داشت  به طور کلی ان جوری که دوست داشتم باشم رو برای خودم یک جورایی طراحی میکردم

الان از اون سالها شاید خیلی نگذشته باشه شاید باور نکنید بگم کمی بیش از یک سال ولی در این مدت که به نظر چه قدر کم میاد به قدری از ایده ال هام دورم که گاهی فکر کنم هر چه کنم نمیتونم  دیگه به اونها برسم البته از دیدگاه همه به خصوص اشناها من نمونه ی یک فرد موفق ام  چون به جایی رسیدم که اونها نتونستند برسند حتی گاهی با من رقابت میکنند به نظر من خیلی احمقانه است         خانواده ام راضی اند  همه همه و همه  جز خودم چون نتونستم  به اون مرحله برسم که بتونم از رشته ام از اطرافیانم و انچه که دور و برمه رضایت داشته باشم

میدونی درس خوندن در رشته ای که دوست نداری یعنی چی؟میدونی 4 سال یعنی چی؟

من شاید خیلی راحت از کنار این ها گذشتم  ولی همیشه سعی میکنم پشیمون نشم   

میدونید از همه بدتر چیه این که دوستات هم از رشته ات بد بگن و تو اون ها رو به رشته ات امیدوار کنی  اخرشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!   

 

نظرات 4 + ارسال نظر
خشایار سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:12 ب.ظ http://venos666.blogsky.com

سلام خانومی!
خوبین شما امیدوارم که حالتون خوبه خوبه خوب باشه
راستش از یه چیزی خیلی خوشحال شدم اون برای اینکه درست که علم ودانش بیشتر وقتها گریبان گیر انشان شده ولی بعضی وقتها هم به درد انسان خورده درست مثل الان که با عث شده که من بتونم با یه هنر مندی مثل شما اشنا بشم خوب این خودش جای بسی خوشحالی .
درست وبلاگی که من دارم تراحی میکنم زیاد جالب نیست ولی به رسم ادب شمارو دعوت میکنم از وبلاگ بنده دیدن کنید واشکالتشو بهم بگین !


باتشکر
خشایاردانش

پارسا سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:21 ب.ظ http://khalvatkadeh.blogsky.com

سلام خوب من
من فکر میکنم اینکه آدم از شرایطی که در اون هست راضی باشه؛ خیلی جالب نیست؛ یعنی این روحیه یه جورایی آدم رو ساکن میکنه و نمیذاره پیشرفت کنه. پس واقعا جا داره آدم گاهی هم برای اون خودی که میخواسته باشه ولی حالا نیست احساس دلتنگی کنه؛ این باعث می شه که همیشه دنبال آرمانهات باشی...آفرین
راستی دفعه پیش که اومدی و نظر دادی ؛ متاسفانه نظرت به صورت یه سری اشکال هندسی ظاهر شد!! هر چند از اونا هم میشد بوی محبت رو استشمام کرد.

الهه یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.scarlet.blogsky.com/

عزیزم:
حرفات درست ولی اینو بدون که گاهی اون چیزی که ما می خوایم به صلاحمون نیست.
من خودم تا چند ماه پیش مثل تو بودم ولی حالا که نگاه می کنم می بینم به صلاحم بوده.
چون من به چیزهای بزرگی می خواستم برسم .
واین رو نمی دونستم که برای رسیدن به چیزهای بزرگ بهاش
رو هم باید پرداخت.
ولی حالا کم کم دارم یاد می گیرم.
اگه کمک خواستی ...
من هستم.
موفق باشی.

باران سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:50 ب.ظ http://harfeaval.blogsky.com

دوست من
سلام
زندگی٬آواز نیست که رهگذری به یاد بیاوردُبخواند و بعد فراموش کند.هیچکس کذشته را نفرین نخواهد کرد حتی اگر تلخ باشد.رفیق بدان که تجربه بزرگترین مطاعی است که انسان در زندگی به آن دست می یابد حالا تلخ یا شیرین و حسرت باعث سست شدن اراده میگردد دوست خوب من به خودت بیاموز که هیچ روز بدی در زندگی وجود ندارد و شکست هم شیرین است اگر همراه با تجربه و آموزش باشد.
......................
..............
...
باران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد