من تازه دیروز متوجه شدم تازه  باز هم خودش بهم نگفت اصلا نمیدونه من میدونم !!! مینا اصلا از تو انتظار نداشتم چرا به من نگفتی ؟؟؟

تو عاشق بودی و  من بی خبر

بچه ها یعنی من این قدر خنگم که نفهمیدم !!!!!تازه از کِی هست؟؟

تاریخ رو که دیدم خیلی تعجب کردم یعنی از کیه؟؟؟

حالا علت اون زمزمه های پنهانی رو میفهمم یا وقت و بی وقت دانشگاه رفتن رو

من هم چی ها میگفتم و فکر میکردم

تو به من نگفتی ولی من با این که الان 1 ماه هست تو رو ندیدم دیروز فهمیدم

اولش خیلی از دستت ناراحت بودم که چرا به من نگفتی ولی یادم افتاد خودم هم شاید این کار رو کنم یا خواهم کرد چون روحیه ی من و تو خیلی به هم شبیهه

یادته از دانشگاه که با هم میامدیم چه ها میگفتیم؟ از همه و همه چی !!!!(یه جوری میگم انگار ماجرا ماله 10 سال پیشه!!!!!!!!!!)

ولی تو این رو به من نگفتی 

مینااااااااااااااااااااااا چرا؟؟؟؟

فقط از دیروزتا حالا  از خدا میخوام که بهش برسی نمیدونم کیه و باید تا مهر هم صبر کنم چون خودم فهمیدم نمیتونم به روت بیارم که  میدونم و بپرسم کیه

ولی باید بفهمم

من اون هم من که قبل از همه میفهمیدم که فلانی از کی خوشش میاد این رو نفهمیدم  

من فکر میکردم تو هم مثل من عشق رو باور نداری ولی توعاشق شدی پس دیگه باور داری

فعلا فقط من باور ندارم که چیزی به این نام وجود داشته باشه !!!!

 

 

 

من نمیدونم انسانها چرا نمیتونند واقعیت رو قبول کنند یا این که میخوان مردم چیزی رو باور کنن که نیست اخه این قدر سخته واقعیت رو گفتن و شکست رو قبول کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نمیدونم شاید خودم هم همین طور باشم نمیدونم

فکر کنم چون یک نوع چشم و هم چشمی بین مردم هست این جوری در جامعه جا افتاده

یکی از دوستام کنکوری بود امسال  از چند ماه قبل کنکور به من پز میداد اره من قراره عمران دانشگاه بهشتی قبول بشم (خیلی مطمئن انگار جاش رزرو بود) که اره من یک رشته ی بهتر از تو قبول میشم من هم فقط سکوت میکردم!!!!(ولی خدایی گاهی میگفتم اگه از من جلو بزنه؟؟؟؟)

جوابها اعلام شد من با توجه به این که شماره شناسنامه اش رو میدونستم رفتم رتبه اش رو دیدم  حتی مجاز نشده بود امروز زنگ زدم مادرش میگه نیست رفته مسافرت (دروغ میگفت!!!) اصلا وقتی گفتم من النازم و من رو شناخت انگار از این که زنگ زدم ناراحت شد !! از رتبه اش پرسیدم  دروغ گفت   من هم چیزی نگفتم  چون نمیدونستن من رفتم و رتبه اش رو دیدم

نمیدونم چی فکر میکنه من میدونم بالاخره این وسائل در زندگی مهمه ولی نه این قدر که ادم دوستاش رو ول کنه  یا نمیدونم شایدارزش دوستی برای من خیلی بالاتر از این حرفهاست!!!